تصنیف های عارف قزوینی
نویسنده:
عارف قزوینی
امتیاز دهید
ارشد تهماسبی (متولد 28 دی 1336 در شهر الیگودرز)
دوران کودکی و تحصیل را در سنندج، همدان و تهران گذراند. وی از اساتید نوازنده تار میباشد و با استاد علیزاده در کاستهای شورانگیز، راز و نیاز، صبحگاهی، همنوایی و دلشدگان و در انتشار کتاب چهل قطعه برای تار و سه تار همکاری کرده است.
عارف در حدود سال ۱۳۰۰ هجری قمری در قزوین متولد شد. پدرش "ملاهادی وکیل" بود. عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فرا گرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت. موسیقی را نزد حاج صادق خرازی فرا گرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسین واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت و عمامه میبست ولی پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد.
عارف در ۱۷ سالگی به دختری به نام "خانم بالا" عشق و علاقه پیدا کرد و با او در پنهان ازدواج کرد. (تصنیف دیدم صنمی ... را در وصف ایشان سرود) فشارهای خانواده دختر پس از اینکه مطلع گردیدند زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.
بیشتر
دوران کودکی و تحصیل را در سنندج، همدان و تهران گذراند. وی از اساتید نوازنده تار میباشد و با استاد علیزاده در کاستهای شورانگیز، راز و نیاز، صبحگاهی، همنوایی و دلشدگان و در انتشار کتاب چهل قطعه برای تار و سه تار همکاری کرده است.
عارف در حدود سال ۱۳۰۰ هجری قمری در قزوین متولد شد. پدرش "ملاهادی وکیل" بود. عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فرا گرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت. موسیقی را نزد حاج صادق خرازی فرا گرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسین واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت و عمامه میبست ولی پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد.
عارف در ۱۷ سالگی به دختری به نام "خانم بالا" عشق و علاقه پیدا کرد و با او در پنهان ازدواج کرد. (تصنیف دیدم صنمی ... را در وصف ایشان سرود) فشارهای خانواده دختر پس از اینکه مطلع گردیدند زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.
آپلود شده توسط:
hamid319
1390/01/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تصنیف های عارف قزوینی
من عاشق عارف هستم - چون در معاصر اضعار حماسی و ملی سرودن
ستایش مر آن ایزد تابناک ............................................. که پاک آمدم پاک رفتم به خاک
سپس به بستر بازگشت و لحظاتی بعد جان سپرد...
از خون جوانان وطن لاله دمیده
وز ماتم سرو قدشان سرو خمیده8-)